جدول جو
جدول جو

معنی طاق طارم - جستجوی لغت در جدول جو

طاق طارم
کنایه از آسمان، چرخ روان، چرخ چنبری، چرخ دولابی، چرخ مقوّس، چتر آبگون، چرخ نیلوفری، خرگاه مینا، چرخ خضرا، سقف لاجورد، گنبد کبود، کلّۀ خضرا، دریای اخضر، چتر کحلی، چرخ گردان، رواق چرخ، طاق ازرق، رواق فلک، کلّۀ نیلوفری، قلزم نگون، طاق کحلی، چرخ اخضر، سقف مینا، چرخ دوّار، چرخ آبنوس، طارم اخضر، طاق فیروزه، رواق کبود، رواق زبرجد، چرخ خضرا، چرخ مقوّس، چرخ کبود، چرخ نیلوفری، چرخ مینا، قبّه خضرا، چرخ بلند، طاس آبگون، رواق نیلگون، چرخ دوّار، چرخ دولابی، طاق مقرنس، طاق نیلوفری، چرخ آبنوس، چرخ بلند، گنبد لاجوردی، چرخ گردان، طاق خضرا، طارم فیروزه، خرگاه سبز، طاس نگون، چرخ اخضر، چادر لاجوردی، چرخ کبود، طاق لاجوردی، چرخ روان، چرخ چنبری، گنبد طارونی، طارم نیلگون، چرخ مینا، طاس افلاک، تشت غربالی، طاق مینا، چتر مینا، طارم اطلس، خرگاه گردان، پردۀ نیلگون
تصویری از طاق طارم
تصویر طاق طارم
فرهنگ فارسی عمید
طاق طارم
(قِ رَ)
به معنی طاق اخضر است که کنایه از آسمان باشد. (برهان) (انجمن آرای ناصری) :
رستخیز است خیز و باز شکاف
سقف ایوان و طاق طارم را.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
طاق طارم
تاک تارم، آسمان
تصویری از طاق طارم
تصویر طاق طارم
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طاق و طارم
تصویر طاق و طارم
نمایش شکوه و جلال و خودنمایی، سر و صدا، طاق و طرنب، طاق و طرم، طاق و ترنب، کرّ و فرّ، طمطراق، طاق و طرنبین
فرهنگ فارسی عمید
(قُ رُ)
از اتباع است: نقل است که یک شب هارون الرشید فضل برمکی را که یکی از مقربان بود گفت که امشب مرا ببر مردی بر که مرا بمن نماید که دلم از طاق و طارم تنگ آمده است. (تذکرهالاولیاء ج 1 ص 277). رجوع به طاق و طرنب شود
لغت نامه دهخدا
حکایت آواز زدن چیزی بر چیزی چنانکه جامۀ شستۀ گازران بر سنگ و جز آن:
گه ز طاق طاق گردنها زدن
طاق طاق جامه کوبان ممتهن،
مولوی
لغت نامه دهخدا
کرو فر طمطراق فروشکوه: نقل است که یک شب هارون الرشید فضل برمکی رالله گفت که امشب مرا ببرمردی بر که مرا بمن نماید که دلم از طاق و طارم تنگ آمده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طاق طاق
تصویر طاق طاق
صدای زدن شمشیر و جز آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طاق دار
تصویر طاق دار
تاکدار آسمانه دار، پاسدار نگهبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طاق و طارم
تصویر طاق و طارم
((قُ رُ))
طاق و طرنب. طاق و ترنب. طاق و ترم، کروفر، طمطراق، فر و شکوه
فرهنگ فارسی معین
کروفر، طمطراق، فروشکوه، طاق وطرنب، شکوه وجلال، طاق وطارم، خودنمایی، تظاهر
فرهنگ واژه مترادف متضاد